جدول جو
جدول جو

معنی حر عنبری - جستجوی لغت در جدول جو

حر عنبری
(حُرر)
ابن مالک بن خطاب العنبری، مکنی به أبی سهل. محدث است. نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چتر عنبری
تصویر چتر عنبری
چتر عنبرین، کنایه از شب، تاریکی شب
فرهنگ فارسی عمید
(چَ رِ عَمْ بَ)
برای شب استعمال کنند. (از فرهنگ نظام). کنایه از شب. چتر عنبرین. رجوع به چتر عنبرین شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بِ عَمْ بَ)
از مخترعات حکیم مؤمن است که برای خوشبوئی دهان پادشاه ساخته است، در تحفه گوید: جمعی کثیر از اطباء جهت نواب خاقان خلدآشیان صاحب قران به جهت این امر حبها ترتیب نموده هر یک بی علتی نبوده بعضی زود آب میشد، وبعضی با اندک وقتی نرم میشد و بعضی بدمزه بود، و این حب بغایت مستحسن طبع شد، و فی الواقع بیعدیل است: پنیر مایۀ اشتر اعرابی 12، عنبر اشهب 12، مشک 11، خصیه الثعلب 12، خولنجان 12، مصطکی 11، قرنفل 11، به قدر مغز فندق حب سازند و روزی یک عدد تناول نمایند و از عقب او شراب یا شیر تازه یا آب تره تیزک یا آب نخود خیسانیده بنوشند، و ازین حب تا نیم مثقال میتوان خورد و مرطوب المزاج زیاده میل میتواند نمود. (تحفۀ حکیم مؤمن باب 2 از قسم 2 ص 145 تهران 1277 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل عنبری
تصویر گل عنبری
گل نسرین از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار